نقد سریال بامداد خمار

بامداد خمار نرگس آبیار روایتی زن‌سالارانه از عشق است که قبل از سلطه‌گریِ رُمانِ اقتباس شده در فیلم‌نامه به شخصه من را به یادِ «آبی‌تر از عشق» نوشته‌ی شهرزاد فخر، می‌اندازد. داستان در فیلم‌نامه‌ی این محصول نه هنری است و نه سینمایی. ما جهانِ فرضیِ ادبیات را نمی‌توانیم در جهانِ منطقیِ سینما تصور کنیم. به باورِ من ادبیات اجازه‌ی هزاران شکل از یک خیال را در ذهنِ خواننده می‌دهد و در مقابلِ آن سینما نباید بیش از یک خیال را به بیننده انتقال دهد. متأسفانه «بامداد خمار» ادبیات است و می‌توان آن را مجموعه‌ای از تصوراتِ ذهنیِ فیلم‌نامه‌نویس یا کارگردان در برابر رُمانِ عامه پسندانه‌ی فتانه حاج سیدجوادی (پروین) دانست، که اصلاً به باورِ من هنر باید عامه باشد، امّا رگه‌های منطقی سینما در آن مانند «از میان مردگان» بوالو-نارسژاک، که توسطِ هیچکاک به شاهکارِ «سرگیجه» ختم می‌شود، را نمی‌توان یافت. سینما باید داستانی فراتر از داستانِ ادبیِ اقتباس شده داشته باشد و این به آن معنا است که برداشت مؤلف به عنوانِ کارگردان یا فیلم‌نامه‌نویس باید فکتی از ادبیاتِ در رُمان را یادآوری کند که نیازی به نوستالژی‌شناسی از جنس اُسطوره‌های یونانی نداشته باشد و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
https://longtake.ir/mag/?p=25915
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.
https://aparat.com/v/iskr75n
✍️ #علی_رفیعی_وردنجانی
دیدگاه ها (۰)

نقد فیلم غریزه

نقد فیلم Anemone

نقد فیلم مچ‌گیری

نقد فیلم کج پیله

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط